... ساخالين محل رنجهاي طاقتفرساست. رنجي كه انسان، چه آزاد و چه تبعيدي ميتواند آن را تحمل كند. كساني كه در اينجا و يا نزديك آن كار ميكنند. سعي كردهاند مسائل مهم و پر مسئوليت آن را حل كنند و هنوز هم مشغولند. متاسفم كه احساساتي نيستم. وگرنه ميگفتم كه ما نيز مانند تركها كه به زيارت مكه ميروند، بايد به ساخالين برويم. همچنين دريانوردان و كيفرشناسان بايد به همان چشمي به ساخالين نگاه كنند كه نظاميان به سواستويل مينگرند. از محتواي كتابهايي كه خواندهام و آنهايي كه در حال خواندنشان هستم، پيداست كه ما ميليونها انسان را در زندان پوساندهايم بدون هيچ فكر، بربرمنشانه و بيهوده آنها را از بين بردهايم. مردم را با غل و زنجير از ميان سرما، دهها هزار ورست، عبور داده ايم. به سفليسشان آلوده كردهايم. به فسق و فجورشان كشاندهايم. بزهكاري را رواج دادهايم و گناه همه اينها را به پاي سرپرستان زندانها نوشتهايم. حالا ديگر همه مردم تحصيل كرده اروپا ميدانند كه مقصر ما هستيم نه سرپرستان زندانها. با همه اينها ميگوييم اين مسائل به ما ربطي ندارد! سالهاي پرطمطراق شصت، براي بيماران و زندانيهاي تبعيدي كاري انجام ندادند و به اين ترتيب مهمترين دستورالعمل مدنيت مسيحي را نقض كردند. در عصر ما كارهايي براي بيماران انجام ميشود ولي براي تبعيديها هيچ كار. حقوقدانان ما هيچ علاقهاي به امور مربوط به زندانها نشان نميدهند. خير، به شما اطمينان ميدهم كه مسافرت به ساخالين لازم و جالب است. فقط جاي تاسف است كه من به آنجا ميروم. نه يك فرد آگاهتر به امور كه براي برانگيختن علاقه اجتماع استعداد بيشتري داشته باشد.
نويسنده | آنتوان چخوف |
قطع | رقعي |
مترجم | سروژ استپانيان |
نوع جلد | گالينگور |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 456 |
نوبت چاپ | 5 |
ابعاد | 15 * 22 * 2.7 |
وزن | 500 |
سال چاپ | 1397 |
هنوز نظري ثبت نشده است