من لخت بودم، از تب ميسوختم. هدايت داخل من شده بود، مداحي مرگ را ميكرد. مرگ شيبه آن مرد، مرد مادرم بود. داشت لباسهايش را ميكند. ميكند و ميخنديد. من باورم نميشد مرگ، كه هميشه در تصورم پاكيزه بود، شبيه آن مرد باشد. نفس نفس بزند و لب ببرد به سمت گلويم. دمل نرسيده بود درد ميكرد و بعد خون. خون كه پاشيد روي صورتم، روي ديوار. مادر چاقو را از تن او بيرون كشيد. من تب داشتم.
| نويسنده | سلماز يگانه مهر |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 120 |
| نوبت چاپ | 1 |
| ابعاد | 14.2 * 0.6 * 21.3 |
| وزن | 150 |
| سال چاپ | 1388 |
هنوز نظري ثبت نشده است