همه‌ي بازيگرا روي سن! همه‌ي بازيگرا! لطفا سريع‌تر! سريع‌تر! بسيار خوب. لطفا نور صحنه رو بگيريد. براي سالن هم يه نور ضعيف كافيه... ضعيف‌تر!... خوبه!... ممنون! حالا از همه‌ي شما كه روي سن هستين تقاضا مي‌كنم چشماتونو ببندين. كاملا ببندين. سعي كنين به چيزي فكر نكنين. هيچ چيز. سكوت. تاريكي. سياهي مطلق. حالا از زمين كنده مي‌شين. بي اين كه تلاش كنين، كنده مي‌شين. از زمين جدا مي‌شين. جدا مي‌شين و بالا مي‌رين. نرم. نرم. انگار عروسك‌هاي خيمه شب‌بازي، همين حالا كه دارين صداي منو مي‌شنوين، از قيد بندها، رها شدين. بي‌بندي بر دست‌ها و پاها در فضايي كه جز سياهي چيزي نيست، معلقين. سرگردون. خوب گوش كنين! مي‌گم...