در هياهوي پس زلزله پيش آمده و آمادگي همه براي فرار از تهران، عدهاي جوان بدون توجه به اوضاع پيش آمده، دچار هيجان شده و موضوع را وسيلهاي براي تفريح خويش قرار دادهاند. در اين ميان «شادي»، كه به سختي معتاد است، بيتوجه به خواهشهاي مادر خويش براي همراه شدن با خانواده در سفر، در پي دوستان خود است تا مقداري مواد مخدر به دست آورد. او به پسلرزههاي پياپي توجهي نشان نداده و همچون گذشته رفتار ميكند. از نگاه بيرنگ او هيچچيز حتي جان انسان، ارزشي ندارد. او در لحظههاي آغازين شب، در حالي كه بيشتر افراد خانوادهاش گريختهاند، برادر بيخيال و هيجانطلب خويش را مييابد كه با آرامش بر مبلي در مغازهاي نشسته و بر همه آنان كه در تلاشاند تا خود را نجات دهند، ميخندد.
| نويسنده | مهسا محبعلي |
| قطع | رقعي |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 148 |
| نوبت چاپ | 11 |
| ابعاد | 14.2 * 8 * 21.3 |
| وزن | 175 |
| سال چاپ | 1390 |
هنوز نظري ثبت نشده است