در راه بازگشت به هتل پدرلئو از پشت شيشه تاكسي جمعيت را تماشا ميكرد. گروهي ملوان رد ميشدند، آنكه جلوي بقيه راه ميرفت سكههايي را از روي شانهاش پرت ميكرد و بقيه ميپريدند تا برشان دارند. تابلوها برق ميزدند. صورت آدمها در انعكاس نور چراغها ضربان پيدا كرده بود. پدرلئو خم شد جلو و پرسيد: شنيدم كه سالي صد تا قتل تو اين شهر اتفاق ميافته، حقيقت داره؟ راننده تاكسي گفت: فكر كنم همينطور باشه، اين شهر دردسرهاي خودش رو داره، درسته. ولي بوتيكا خيلي بدتره، الان اونجا يه برف اومده تازه باز هم قراره بياد.
| نويسنده | توبياس وولف |
| قطع | رقعي |
| مترجم | منير شاخساري |
| نوع جلد | شوميز |
| زبان | فارسي |
| تعداد صفحات | 152 |
| نوبت چاپ | 3 |
| ابعاد | 14.4 * 0.7 * 21.2 |
| وزن | 150 |
| سال چاپ | 1399 |
هنوز نظري ثبت نشده است